کد مطلب:231979 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294

طریقه ی ساختن شراب حلال
صفة الشراب الذی یحل شربه و استعماله بعد الطعام و قد تقدم ذكر نفعه عند ابتدائنا بالقول علی فصول السنة و ما یعتمد [علیه] فیها من حفظ الصحه.

یعنی صفت شرابی كه حلال است آشامیدن و به كار بردن آن بعد از طعام. و به تحقیق كه پیشتر مذكور شد منفعتهای این شراب در وقتی كه شروع نمودیم ما به گفتن آنچه در فصلهای سال باید به كار برد و آنچه عمده است در این فصلها از حفظ نمودن صحت.

و صنعتة یوخذ من الزبیب المنقی عشرة ارطال فیغسل و ینقع فی ماء صاف فی غمرة و زیادة علیه اربع اصابع و یتركه فی ذلك الأناء اثلثه ایام فی الشتاء و فی الصیف یوما و لیلة ثم یجعل فی قدر نظیفة و لیكن الماء و ماء السماء ان قدر علیه و الا فمن الماء العذب الذی ینبوعه من ناحیة المشرق ماء براقا



[ صفحه 46]



ابیض خفیفا و هو قابل علی سرعة من السخونة و البرودة و تلك دلالة علی خفة الماء و یطبخ حتی ینفخ الزبیب و ینضج ثم یعصر و یصفی ماؤه و یبرد ثم یرد علی القدر ثانیا و توخذ مقداره بعود و یغلی بنار لینة غلیانا لینا رفیقا حتی یمضی ثلثاه و یبقی ثلثه ثم یوخذ من عسل النحل المصفی رطل فلیلقی علیه و یوخذ مقداره و مقدار المأء الی این كان من القدر و یغلی حتی یذهب بقدر العسل و یعود الی حده و یؤخذ خرقة صفیقة فیجعل فیها الزنجبیل قدر درهم و من القرنفل نصف درهم و من الدار صینی مثله و من الزعفران درهم و من سنبل الطیب نصف درهم و من الهندباء مثله و من المصطكی نصف درهم بعدان یسحق كل واحد علیحده و ینخل و یجعل فی الخرقة و یشد بخیط شدا جیدا و تلقی فیه و تمرس الخرقه فی الشراب بحیث تنزل قوی العقاقیر التی فیها و لا یزال یعاهد بالتحریك علی نار لینة برفق حتی یذهب منه مقدار العسل و یرفع القدر و یبرد و یؤخذ مدة ثلثة شهور حتی یتداخل مزاج بعضه فی بعض.

یعنی طریق ساختن و به عمل آوردن شراب حلال این است كه گرفته شود از مویز [1] منقی [2] ده رطل [3] - كه هر رطلی یكصد و سی درهم بوده باشد یعنی شصت و پنج مثقال صیرفی [4] بوده باشد - پس بشویند و بخیسانند در آب صاف، چنانكه آب تمام مویز را فرو گرفته باشد و بر روی آن چهار انگشت نیز ایستاده باشد و گذاشته شود در همین ظرف سه روز، اگر این عمل در فصل زمستان واقع شود. و یك روز و یك شب در فصل تابستان. پس بگردانند آن را در دیگ پاكیزه. و باید كه بوده باشد این آبی كه مویز را در آن می خیسانند آب باران، اگر مقدور شود. و اگر باران ممكن



[ صفحه 47]



نشود پس از آب شیرین خوشگواری كه سرچشمه ی آن از طرف مشرق بوده باشد. آب صاف درخشنده ی سفید، كه سبك وزن [5] باشد. و این آب سبك، آن آبی است كه زود قبول می نماید سرد شدن و گرم شدن را و این علامت سبكی آب است. بعد از آن جوشانیده شود این مویز خیسانیده تا آنكه بزرگ و برآمده شود و دانه هایش پخته شود. پس بفشرند و صاف نمایند و سرد كند آب آن را بس بار دیگر در دیگ كنند و معلوم نمایند مقدار آن شیره ی مویز را به علامت چوبی و بجوشانند به آتش ملایم جوشانیدن ملایم همواری، تا آنكه از سه حصه [6] [7] دو حصه برود و یك حصه باقی ماند از آن علامت چوبی كه كرده بودند. پس گرفته شود از عسل [8] زنبور آنچنان عسلی كه صاف نموده باشند یك رطل. پس ریخته شود آن عسل بر آن شیره ی مویز و معلوم نمایند مقدار آن عسل را مقدار آن آب مویز را كه تا كجای دیگ هست. و جوشانیده شود تا آنكه برطرف شود مقدار عسل. و عود كند آنچه در میان دیگ است به آن حدی و مقداری كه شیره ی مویز پیش از ریختن عسل بود. و در اثنای همین جوشانیدن بگیرند پارچه ی كرباسی كه چشمهای آن تنگ و كوچك باشد. پس بگردانند در آن پارچه، زنجبیل [9] به قدر یك درهم [10] - شرعی كه نصف مثقال صیرفی بوده باشد - و از قرنفل [11] [12] نصف درهم و از دارچینی [13] مثل قرنفل - یعنی نیم درهم - و از سنبل الطیب [14] نصف



[ صفحه 48]



درهم و از تخم كاسنی نیم درهم و از مصطكی [15] نصف درهم، بعد از آنی كه كوبیده شده باشد هر یك از اینها به تنهایی، بیخته شود و گردانیده شود در پارچه ای و بسته شود سر آن پارچه به رشته ای، بستن نیكو. و انداخته شود این پارچه در آن دیگ و حل نموده شود و مالیده شود آن پارچه در آن شراب تا به حدی كه داخل شود قوتها و خاصیتهای اجزایی كه در میان پارچه است بالتمام در شراب. و همیشه حركت داده شود این پارچه در میان شراب به آتش ملایم هموار تا آنكه برطرف شود از آن شراب مقدار عسل. و بردارند دیگ از روی آتش و خنك سازند و ذخیره نمایند آن شراب را و نگاه دارند مدت سه ماه تا آنكه داخل شود خاصیت و قوت بعضی از اجزا در خاصیت بعضی از اجزاء دیگر.

و حینئذ یستعمل مقدار ما یشرب منه اوقیة الی اوقیتین من الماء القراح فاذا اكلت مقدار ما وصفت لك من الطعام فاشرب من هذا الشراب ثلثة اقداح بعد طعامك فاذا فعلت ذلك فقد امنت باذن الله تعالی یومك و لیلتك من الاوجاع الباردة المزمنه كالنقرس و الریاح و غیر ذلك من اوجاع العصب و الدماغ و المعده و بعض اوجاع الكبد و الطحال و الامعاء و الاحشاء فان صدقت [بعد] ذلك شهوة الماء فلیشرب منه مقدار نصف ما كان تشرب قبله فانه اصلح لبدن المؤمن و اكثر لجماعه و اشد لضبطه و حفظه فان صلاح البدن و قوامه یكون بالطعام و الشراب و فساده بهما و ان اصلحتهما صلح البدن و ان افسدتهما فسد البدن.



[ صفحه 49]



یعنی و بعد از سه ماه صرف نمایند قدر آنچه آشامیده می شود از آن شراب، یك اوقیه [16] - كه ده درهم و پنج هفت یك درهم است كه به حساب مثقال پنج مثقال و دو هفت یك و نصف هفت یك مثقال بوده باشد - با دو اوقیه از آب خالص - كه ده مثقال و پنج هفت یك مثقال بوده باشد - پس هرگاه خوردی مقدار آنچه وصف نمودیم از برای تو از طعام، پس بیا شام از این شراب سه قدح بعد از طعام. پس هرگاه این كار نمودی به تحقیق كه ایمن شوی به اذن خدای تعالی در این روز و شبش از دردهای سرد [17] كه این كس را افتاده و زمین گیر سازد مثل نقرس [18] و كوفتها كه از بادها به هم رسد و غیر اینها از المهای پی

[19] [20] و مغز سر و معده و بعضی از دردهای جگر [21] و سپرز و روده [22] و آلات اندرون [23] [24] پس اگر اشتهای صادقی بوده باشد بعد از خوردن این شراب از برای آب، باید كه آشامیده شود از آن به قدر نصف آنچه آشامیده پیشتر از این. به درستی كه این طریق بهتر است از برای بدن مؤمن. و باعث این می شود كه جماع بیشتر تواند نمود. و بیشتر مضبوط و محفوظ بوده باشد. و به درستی و به تحقیق كه صلاح بدن و بر پای بودن آن می باشد به سبب طعام و شراب است. و اگر موافق مصلحت صرف نمودی طعام و شراب را، صحیح و سالم می ماند بدن تو. و اگر فاسد ساختی و به طریق مصلحت صرف ننمودی طعام و شراب را فاسد و ضایع می شود بدن تو.



[ صفحه 50]




[1] انگور خشكيده، انگور سياه خشك شده (فرهنگ عميد، صفحه ي 1007).

[2] پاك شده.

[3] واحد وزني در قديم كه معادل حدود 403 گرم امروزي است.

[4] مثقال صرافان، حدود چهار و نيم گرم امروزي.

[5] Light - weight.

[6] Part.

[7] قسمت، بهره، بخش.

[8] Honey.

[9] Ginger plant.

[10] رازي در طب المنصوري گويد: «درهم طبي 48 شعيره است از دانه هاي متوسط (فرهنگ معين، صفحه ي 1519).

[11] Cloves.

[12] ميخك.

[13] Cinnamon.

[14] Valerian.

[15] Mastich.

[16] هفت مثقال و نيم است (مخزن الادويه، صفحه ي 58).

[17] Cold pains.

[18] Gout.

[19] Neuralgia.

[20] دردهاي عصبي.

[21] Liver pains.

[22] Intestine.

[23] Viscrea.

[24] در پزشكي امروز به آن احشا مي گويند.